از قدیم گفتن مرغ همسایه غازه!
نه مرغ ما آقا!
اینو به دلیل سوال جوابهای اخیری که توی وبلاگ اتفاق افتاده میگم! من نمیدونم اون کسی که پاسخ سوالا رو میده کی هستش اما، با همه ی نظراتش موافق نیستم به همین دلیل از بچه ها می خوام هر کدوم نظرشون رو در مورد مکانیک دانشگاه اصفهان بنویسند!
مطلب پیش رو نتیجه ی کنکاشی است که من راجع به اسم خدا انجام دادم در پاسخ به این سوال که :کلمه ی "خدا" از کجا آمده است؟ شاید برای شما هم جالب باشد:
ادامه مطلب ...
من و تو یکی دهانیم
که با همه ی صدایش
به زیباتر سرودی خواناست.
من و تو یکی دیدگانیم
که دنیا را هر دم
در منظر خویش تازه تر میسازد.
نفرتی
از هر آنچه بازمان دارد
از هر آنچه محصورمان کند
از هر آنچه وادارمان کند،
که به دنبال بنگریم!
دستی
که خطی گستاخ به باطل می کشد
***
من و تو یکی شوریم
از هر شعله ای برتر
که هیچ گاه شکست را بر ما چیرگی نیست.
و پرستویی که در پناه بام، آشیان کرده است.
با آمد شدنی شتابناک
خانه را از خدایی گمشده
لبریز می کند.
سلام.تو پست قبلی گفته بودم که پست بعدی در نیمسال بعدیه ولی خبری که واقعا جای تاسف داره باعث شد تا پست جدید بذارم
نمی دونم چی بگم.آیا مقصر خلبان بوده؟مسافرایی بوده که بلیط هواپیما گرفته بودن؟مقصر سیستم هواپیمایی ایرانه؟یا...
تو ادامه ی مطلب آمار سقوط هواپیماهای ایرانو گذاشتم ای کاش سقوط هواپیمای مسافربری بویینگ ۷۲۷ شرکت هواپیمایی ایرانایر آخرین سقوط باشه...
حسین(ع) بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود. افسوس که به جای افکارش ، زخم های تنش را نشانمان دادند...
و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند . <<دکتر علی شریعتی>>
به گفته امی برونل از اساتید دانشگاه ایالت اوهایو، خودشیفتهها دوست دارند تا از طرف دیگران تشویق شوند.
محیط دانشکدهها نیز در حقیقت به این صورت است که اگر کسی که نمره خوبی دریافت کند، موقعیت خوبی در بین دیگر هم کلاسیها پیدا میکند.
او گفت: با توجه به این که خودشیفتهها احساس گناه کمتری از کار خود میکنند، پس برای آنها مهم نیست که تقلب کردن پله ترقی آنها باشد.
مراقبین محترم اجرای بندِ... این را صدایی ناشناس می گفت و هی بند بود که بند بند وجودمان را به هیجان می آورد. چشمهایمان به گذار ثانیه ها چسبیده بود؛ و دستمان به مستطیل های کوچک سرنوشتمان بند بود که همان صدا اعلام کرد :"وقت تمام است" و طبیعتاً تنها چیزی که در آن بین محاسبه نشد و از چنگال مقایسه ی اطرافیان جان سالم به در برد برداشتمان از این جمله ی پایانی بود....
گذشت زمان پروسه ی دانشجو شدنمان را تکمیل کرد و عضوی از خانواده ی بزرگ دانشگاه اصفهان شدیم . اسممان را" دانشجوی جدید الورود" ، "هشتاد و چند؟ی" والبته "صفری" گذاشتند( کلمه ی "صفری" جدا از معنای لغوی وتاثیر غیر قابل انکاری که در خنک شدن دل گوینده دارد، نکات مهمی را به مخاطب متذکر می شود برای مثال:"باید ایستگاه قبلی پیاده می شدی"،"اون بلیتو بذار جیبت"،" پاشو اینجا ایستگاه آخره!"،" ژتون نداری" و...). از دغدغه ی زمان و مکان دانشگاه که فارغ شدیم به خودمان آمدیم و از هشتادوقبلی ها سراغ خصوصیات یک دانشجوی خوب را گرفتیم!
ادامه مطلب ...
دکتر وین دایر در کتاب عظمت خود را دریابید بحث جالبی میگه :
آدم ها دو دسته هستند غاز ها و عقاب ها. هرگز نباید عقاب ها رو به مدرسه غازها فرستاد و نباید افکار دست و پا گیر غازها فکر عقاب ها رو مشغول کنه. کسی که مثل غاز هست و تعلیم داده شده نمی تونه درست پرواز کنه و به خار و خاشاک گیر می کنه که مانع پروازش می شه. ولی عقاب رسالتش اوج گرفتنه. عقابی که مثل غاز رفتار می کنه از ذات خودش فرار می کنه.
بدترین چیز ندونستن قوانین عقاب هاست. این که ندونیم چطوری عقاب باشیم :
غاز زیاد از مغزش کار می کشه البته بدون بهره وری لازم.
عقاب مفید فکر می کنه و از اشتباهاتش درس می گیره.
غازها همه مثل هم فکر می کنند و همیشه هم ادعا می کنند که درست فکر می کنند. افکارشون کپی شده هست و اصلاً خلاقیت نداره. اکثر مواقع هم همگی با هم به نتایج یکسان می رسند چون دقیقا مثل هم فکر می کنند.
عقاب ها میدونند زمانی که همه مثل هم فکر می کنند در واقع اصلا کسی فکر نمی کنه.